مولا به خون خویش جهان را سرود راه

ره را نهشتهاید و جفا کردهاید؛ واه

 

هر رستگار تا به ابد میرود به وصل

یوسف بریدهاید و رها کردهاید چاه

 

از شعلهی سرود خدا میرسد شعور

شط را ببستهاید و رها کردهاید شاه

 

چون شمس سوخت شعلهی او و قیام کرد

خورشید نیزه کرده به گِل کردهاید ماه

 

مولا کرم نموده به معتوق پرگناه

این را شنیدهاید و جفا کردهاید؛ آه


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها