لطف امروز تو فردای مرا تضمین است

چشم زیبای تو هم دینم و هم آیین است

 

هر سخن شعله ی داغی است که بر دل زده ای

خنده ات آتش دل را و غمش تسکین است

 

آتش از مهر تو و آب ز احساس تو بود

سینه ام زآتش و آب تو ز خون رنگین است

 

آه از این سینه که دل را ز شما دور گرفت

به خدا قلب من از هجر شما غمگین است

 

آرزو دارم و زین آرزویم دلشادم

فتح آن قله وگر صدر بسی پایین است

 

مهربانا تو که باشی به دو عالم چه نیاز

تو نباشی به تو سوگند دلم بیدین است

 

آه ای مهر پر از ماه مرا راه بده

گرچه معتوق دلش از گنهش چرکین است


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها