دل تمنای وصال تو ز باران دارد

هوس وصل به دریای تو از جان دارد

 

دل طربناک شود وقت نظر بر رخ تو

عشق بارانِ دل از ابر بهاران دارد

 

تاب یاران نبود در غم دوری نگار

دل کجا وقت خزان طاقت هجران دارد؟

 

اشک معتوق ز دریای غم کرب و بلاست

غم معشوق نه جز وصل تو درمان دارد


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها