از دوریت دوباره دلم شعله ها کشید

با یاد آسمان تو تا کهکشان دوید

 

ای مهر تو شرر زده بر من حسین من

این سینه تا به صحنه سوداگران رسید

 

آتش به آشیانه مرغان زدند و ماه

زان آتش از سه گوش مکان تا زمان پرید

 

افسوس در دلم سخنی جز رخت نشست

روزی اگرچه بود ولی عمر من خرید

 

مولا حسین! از سر تقصیر من گذشت

مولا رسید و عبد سیاه خودش خرید

 

بعد از خریدنم نکنم معتق ای حسین!

معتوق عشق فخر بندگی ات را به جان خرید


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها