خالی ز خون بکوب سرتاسر سرم

ای ساقی شهید؛ سردار سرورم

 

ما را ز جام خویش یک قطره مرحمت

من گرچه چرک و زشت، از قطره کمترم

 

هر گام و هر زمان، شور تو در میان

وقتی رسد امید، آتش فشان ترم

 

بی لطف روی تو، قلبم سیاه و تار

در زیر نور ماه یک شرزه شب پرم

 

ای ساقی شهید؛ ای ماه بی نشان

زین معتقت بگیر از تن کبوترم


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها