نکته گفتی و لبم آتش جانسوز گرفت

ساده گفتی و دل من اثر سوز گرفت

 

خواهشم این که نشانم بدهی سرّ وفا

شام گفتی و نشانش جگرم روز گرفت

 

آتش سینهی من روز تو را دید و شکست

شعلهی سینهی من شام دلآموز گرفت

 

بی تو احساس غمت میشکند سینهی دل

با تو اسرار نهانی و دل اندوز گرفت

 

نه به خود گفته بدم نی به شما گفته دلم

که دلا سینهی تنگم هوس سوز گرفت

 

با تو بی شک نفر اول عشق است دلم

بی تو بی شک دل من آه غماندوز گرفت

 

یا حسین دست کرم بر سر معتوق بکش

بی تو معتوق نه هرگز دلکش سوز گرفت


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها